سارا برنارد الهی
:: Sarah Bernhardt, la divine ::
بریم سراغ یه فیلم فوق العاده تئاتری و پر حاشیه به اسم "سارا برنارد الهی" . البته فیلم که چه عرض کنم، انگار یه زندگی نامه خیلی دراماتیک و بزرگ شده است که خودش یه پا فیلمه!
سارا برنارد، این خانم انگار از همون اول قرار بوده یه سوپراستار بشه. از بچگی تو پاریس، تو ناز و نعمت بزرگ شده، ولی نه یه جور معمولی! مادرش یه جورایی تو کار مهمون داری بوده، البته از نوع خیلی شیک و پیکش، مشتری هاش هم از آدمای معروف و پولدار شهر بودن. پدرش هم که یه وکیل بوده انگار، خلاصه خانواده عجیبی داشته.
این دختر از همون بچگی عاشق ادا و اطوار بوده. تو مدرسه راهبه ها هم که میرفته، بازم دَمِ تئاتر رو ول نمیکرده. میگن اولین نقش تئاتریش ملکه پری ها بوده و جالب اینجاست که همونجا هم یه سکانس مرگ دراماتیک بازی کرده! انگار مرگ هنری از همون اول تو خونش بوده.
وقتی که تصمیم میگیره بازیگر بشه، دیگه هیچی جلودارش نبوده. با کلی کلنجار و بدبختی میره کنسرواتوار تئاتر، ولی اونجا هم خیلی تحویلش نمیگیرن. میگن صدات خوبه، ولی هیکلت مثل جارو دستی میمونه! ولی سارا جون ما اصلا کم نمیاره، با پشتکار و استعدادش همه رو متحیر میکنه.
اولش تو تئاتر "کمدی فرانسز" کار میکنه، ولی اونجا زود قاطی میکنه و در میره. میگن یه بار سر یه در بان دعواش میشه و چترش رو میکوبه تو سرش! آخه خانم دلش نازک بوده دیگه، بهش گفتن "سارا کوچولو" بهش برخورد! ولی بعدا که معروف میشه، دلش نرم میشه و یه خونه تو نرماندی واسه همون در بان میخره. عجب آدمیه ها!
بعدش میره تئاتر "اودئون"، اونجا کم کم جا میفته و معروف میشه. نقش های مردونه هم بازی میکنه، مثل "هملت" شکسپیر! میگن صداش مردونه نبوده ولی انقدر با احساس بازی میکرده که همه باورشون میشده. ویکتور هوگو بهش میگه "ملکه ژست ها و شاهزاده اداها"! عجب تعریفی!
یه مدت هم با یه شاهزاده بلژیکی میپره، یه بچه هم ازش حامله میشه، ولی شاهزاده جا میزنه. سارا جون ما هم که اصلا به روی خودش نمیاره، بچه رو به دنیا میاره و اسمشو میذاره موریس. میگن هیچ وقت نگفت پدرش کی بوده، ولی یه بار به شوخی گفته "شاید گامبتا بوده، شاید ویکتور هوگو، شاید هم ژنرال بولانژه!" چه انتخاب های خوبی!
تو جنگ فرانسه و پروس هم که میشه، تئاتر اودئون رو میکنه بیمارستان و خودش میشه پرستار! دست به آچار میشه و زخمی ها رو عمل میکنه و سوپ میپزه! بعد جنگ هم دوباره برمیگرده به تئاتر و بازم غوغایی به پا میکنه.
سارا برنارد یه جورایی اولین سوپراستار به معنای واقعی کلمه بوده. تور های جهانی میرفته، تو آمریکا و اروپا و حتی استرالیا و آفریقا اجرا داشته. میگن هر جا میرفته هواداراش دیوونه وار استقبالش میکردن. یه بار هم تو آمریکا با توماس ادیسون ملاقات میکنه و صداش رو ضبط میکنه، البته اون ضبط صدا الان گم شده متاسفانه.
یه چیز جالب دیگه درباره سارا جون این بوده که عاشق حیوانات بوده! تو خونه اش یه باغ وحش کوچیک راه انداخته بود، از سگ و گربه گرفته تا شیر و پلنگ و میمون و مار! میگن یه تابوت هم تو اتاق خوابش داشته و بعضی وقتا تو اون میخوابیده یا نقش هاشو تمرین میکرده! چه آدم عجیبی!
البته زندگی شخصی سارا هم که پر از حاشیه بوده. یه شوهر داشته که معتاد مورفین بوده و زود میمیره. کلی عاشق و معشوق داشته، از جمله شاهزاده های انگلیسی و هنرمندان معروف. ولی هیچ وقت به هیچ کدومشون دل نبسته و همیشه عشق اصلیش تئاتر بوده.
آخرای عمرش هم که پاش رو قطع میکنن، بازم دست از تئاتر نمیکشه. با یه پا روی صحنه میرفته و اجرا میکرده! تو جنگ جهانی اول هم که میشه، با اون حال و روز میره واسه سربازا اجرا میکنه و بهشون روحیه میده! واقعا یه زن فوق العاده بوده.
سارا برنارد سال 1923 در سن 78 سالگی میمیره، ولی هنوزم که هنوزه اسم و یادش زنده است. یه جورایی نماد تئاتر فرانسه و یه زن پیشرو و مستقل بوده. اگه یه روز هوس کردین یه فیلم بیوگرافی دراماتیک و پر زرق و برق ببینین، زندگی سارا برنارد خودش یه فیلم خیلی خوب میشه! فقط کافیه یه کارگردان خوب پیدا بشه و این زندگی نامه خودش یه بمب میشه.